«با نگاره، روایت شهر و محله را به گوش ایران برسانیم»
«با نگاره، روایت شهر و محله را به گوش ایران برسانیم»
“ وطن، جایی است که قلب ما در آنجا آرام می‌گیرد و ریشه‌های ما به آنجا پیوند خورده‌اند. ”
مشاهده پروفایل
“ ایران جوان، سرزمین امید و خلاقیت است که نسل‌های جدید با عزم و اراده، آینده‌ای روشن را می‌سازند. ”
مشاهده پروفایل
“ این سرزمین با تمام زخم‌ها و دردهایش بخشی از روح من است. نمی‌شود از دل جدا کردش ،نمی‌شود از عشقش گذشت. کنار وطن می مانیم، چون بودنش بودن ماست ”
مشاهده پروفایل
“
تنت ماسه ی داغ جنوب
گیسویت آبشار زمرد
چشمان بلورینت آسمان کویر
لبانت غزل عاشقانه ی شیراز
تیغ ابروانت زنجانی
و چقدر
در سرزمین آغوشت
ایرانگردی صفا دارد .
”
“
سایه بانی دارم
که سه رنگ است و به آن می بالم
سبز چون فصل قناری و دل هر عاشق
سرخ چون غیرت مردان نجیب
و سفیدی که تبارش نور است
از پلیدی دور است
کمترین قیمت نامش جان است
پرچم ایران است
”
“ وطن، تنها یک سرزمین نیست، ریشه ایست که در جان ما تنیده است ”
مشاهده پروفایل
“
کافی نیست که
انسان برای وطنش خدمت انجام داده باشد
بلکه هرگز از خدمتگزاری خودداری ننماید.
”
“
زندگی انسان های فعال،
خاک وطن را بارور می سازد.
خانه ات را حاضری از دست بدهی،
ولی وطن را هرگز
”
“
دنیا محل زندگی همه مردم جهان است
و ما تنها به قسمتی کوچک از آن
به نام وطن دل بسته ایم.
”
“
وطن، پاره تن من،
کوه‌های سر به فلک کشیده‌ات،
آرزوهای دست نیافتنی‌ام
و دشت‌های بی‌کرانت،
رویاهای زیبای من هستند.
”
“
شهید شدن در راه وطن،
کار آزادگان است.
آزادگانی که ارزش میهن را شناخته
و آن را از آرزوهای خویش،
بزرگتر دانسته‌اند.
”
“
ایران یاران جوان
برای ایران قوی
”
“
وطن، تو را دوست دارم
و برای ذره ذره خاکت،
وجود خویش را وقف خواهم کرد
”
“
مرز آرامش من شانه‌ی پر مهرِ تو بود
عطر آرامش من در وطنم جامانده…
”
“
به سربلندی هیچ سربازی فکر نمی کنم
وقتی که سرزمین مادری ام
در چشم های تو جا مانده
در چشم های تو
که تکلیف هر دیوانه ای را
با ماه روشن می کند…
”
“
مبارز وطن می گوید
اگر کسی نتواند به هر دلیلی به وطن خدمت کند،
بهتر است مرده باشد.
”
“
پرچم ما سه رنگه
رنگاش چقدر قشنگه
سرخ و سفید و سبزه
هرکدومش یک رمزه
”
“
هرگز یک جنگِ خوب، یا یک صلح بد وجود ندارد
پست ترین انسان ها کسانی هستند که در تصرف کشورشان به بیگانگان کمک میکنند
چون وطن مادر است وآنها کمک میکنند که یه بیگانه بر مادرشان مسلط شود
”
“
ای سرزمین صبورم،
دوباره داغ بر دل خسته‌ات نشست…
و بغضی دیگر در گلوی مردم نجیبت جا خوش کرد.
چه سخت است نوشتن از غم، وقتی این غم، «تو»
”
“
چه بی‌نهایت زیبا نوشته محمدعلی اسلامی‌ندوشن:
«ایران از پای نمی‌اُفتد، می‌تپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمی‌خیزد؛ مانندِ دُلفین جَست می‌زند و پیدا می‌شود و نهان می‌شود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.»
”